موضوع: شناسایی عامل کلیدی در مسیر سناریو نگاری جامعه عشایری
موضوع: شناسایی عامل کلیدی در مسیر سناریو نگاری جامعه عشایری تاریخ: ۲۵ شهریور ۱۴۰۳
مصاحبه با آقای دکتر پالوج معاون علمی پژوهشی مؤسسه پژوهشها
بسم الله الرحمن الرحیم
دکتر عظیمی:
عرض سلام خدمت آقای دکتر پالوج فعال در حوزه سیاست گذاری بخش کشاورزی، روستا و جامعه عشایر.
پیرو بحثهای قبلی که در کارگاه مجازی در باره شناسایی عامل کلیدی داشتیم، عامل کلیدی عامل یا مجموعهای از عوامل محیط داخلی جامعه عشایری است که حاکمیت بهویژه سازمان عشایر باید در افق پنجساله، ده ساله یا بیست سال آینده آنها را بهلحاظ کیفی و کمی ارتقا بدهند. تاکنون مجموعهای از عوامل مطرح شدند که هر کدام از آنها اهمیت خاص خود را برای تمرکز در آینده دارند. بعضی مصاحبه شوندگان گفتند تمرکز بر کیفیت دام، کیفیت مراتع و آموزش عشایر میتواند باعث ارتقای معیشت عشایر شود. در ادامه بحث، متغیر دیگری از جمله «ویژگی کوچنشینی عشایر» اضافه شد. چرا که عوامل قبلی، هم موضوع جامعه روستایی هست و هم عشایر ساکن شده. لذا تمرکز روی عوامل قبلی، جامعه هدف را از جامعه روستایی متمایز نمیکند. از طرفی با مطرح شدن بحث کوچنشینی، ناپایداری مراتع، کمبود منابع آب یا هزینههای ارائه خدمات به جامعه عشایر یا بهقول معروف هزینه فایده ارائه خدمات به جامعه عشایری پیش آمد.
دکتر پالوج:
ویژگی معیشت در کوچ یک ویژگی ممتاز کننده جامعه عشایر هست. هرچند بخشی از جامعه عشایر ساکن هستند، یا داوطلبانه یا بهاجبار. اما مراد و مقصود ما از عشایر، بخش کوچ روست که جمعیتی بالغ بر ۱.۷ میلیون نفر هستند. در واقع بهاصطلاح اینها در مناطق مختلف زندگی میکنند از مناطق گرمسیری و سردسیری گذر میکنند، این اساس زندگی عشایر و ویژگی متمایزکننده آنهاست. اگر این ویژگی را از عشایر بگیری دیگر مفهوم اصیلی از عشایر وجود نخواهد داشت. سبک و سیاق زندگی آنها این طوری است و این هم چیز بدی نیست که بخواهیم این سبک و الگوی معیشت را حذف کنیم. در جمهوری اسلامی ایران جامعهای در کنار جامعه روستایی و جامعه شهری به نام جامعه عشایر وجود دارد. گرچه جمعیتش کمتر است اما جامعهای که خصلت تولید کنندگی دارد خصلت سازندگی و سازواری با محیط دارند و از ویژگیهای برجستهشان پویای و فعالیت مولد است. بله ممکنه هر کسی نتواند در شرایطی که اینها زندگی میکنند، زندگی کند. اینها خودشان را با محیط وفق میدهند. سرزمین ایران بسیار گسترده است و مهمترین ویژگی اینها این است که یاد گرفتن که چه جوری با طبیعت زندگی کنن یاد گرفتن که چه جوری حافظ طبیعت باشند. بنا به الگوی معیشت سنتی خود یاد گرفتهبودند چقدر و به چه میزان از مراتع و طبیعت استفادهکنند، چقدر دام ببرند که طبیعت را متعادل نگه دارند. آنها از نظر خودشان به زندگی با طبیعت خو گرفتهاند و به آن عادت کردهاند و این نحوه انس با سختیهای زندگی همراه با طبیعت را سینه به سینه منتقل کردهاند. ممکن این زندگی از نظر ما سختی داشته باشد ولی به نظر اونها چون تبدیل به یک رویه جاری و عادت و علقه شده برای ایشون شیرین هم هست.
گرچه باید اونها هم از منافع توسعه ملی استفادهکنند و باید از اونها حمایت شود. همون امکاناتی که دولت برای جمعیت شهری و برای جمعیت روستایی در نظر گرفته باید آنها هم بهخوبی استفادهکنند. جامعه عشایر کارکردهای مختلفی دارند؛ کارکرد جامعه عشایری رو حتی جامعه روستایی نمی تونه داشته باشه، کارکرد عشایر کوچنده رو عشایر ساکن نمی تونه داشته باشه این عشایر کوچنده از پتانسیلهای سرزمینی استفاده میکنند. عشایر کوچنده بهطور همزمان حتی در احیا طبیعت هم مؤثر بودهاند. عشایر هم از مراتع استفاده میکنند و هم حضورشون باعث تعادل بخشی و پایداری مراتع شده و اگر آنها استفاده نکنند باعث آتش سوزی میشود. امروزه در جهان به این نتیجه رسیدن که برای اینکه از آتشسوزیها جلوگیری شود بایستی مراتع را مورد چرای دام قرار بدهند. گرچه مراتع هم ظرفیتی دارند که باید با توجه به دانش بومی خود آنها و یا آموزشهای نوین از این موضوع جلوگیری کرد.
الگوی زندگی عشایر کارکردهایی معقول و مناسب و در ارتباطی دوسویه با طبیعت دارد. جامعه عشایر که از دورترین ارتفاعاتی که علوفه خدادادی دارد و سرسبز هست بهره برداری میکند که اگر از آنها استفاده نکنند خشک شده و یا آتش میگیرد. این عشایر هستند که میروند و از اون ظرفیت سرزمینی استفاده کرده و غیر از گوشت، دیگر محصولات فرعی سالم و ارگانیک دامی تولید میکنند که منحصربهفرد هم هستند. لذا من فکر میکنم که سیستم حاکمیت بایستی به سمتی برود که از این عشایر کوچ رو به مفهوم واقعیشون حمایت داشته باشه، به اونها شناسنامه بده به رسمیت بشناسه نه اینکه آنها رو یکجا نشین و ساکن کنه و در نهایت آنها رو به یک مصرف کننده تبدیل شوند.
در بعد دیگر اینا مرزداران کشورند، از بعد پدافند غیرعامل اینها شاید سربازانی هستند که به قولی هر سیاه چادر یک پاسگاه انتظامی در دورترین نقاط در نقاط صعبالعبور در جاهایی که برای دولت و حاکمیت سخت هست. باید اینها رو این دید کنیم که ضمن تامین معاش خود از سرزمین محافظت میکنند دارند از امنیت و مرزهای کشور و دیده بانی کرده پاسداری میکنند. کوچ روی خودش یک تمدن خاص خودش هست. چرا خیلی از کشورها علی رغم که عشایر را ندارند یا کم دارند تلاش می کنند کارکرد آنها را احیا و حمایت کنند. این کارکرد به معنای این نیست که ما بخواهیم به اجبار آنها را در حالت کوچ رو نگه داریم تا از امنیت کشور دفاع کنند؛ بلکه بصورت خودکار و طبیعی ؛ حضور و زندگی آنها این خاصیت و کارکرد را دارد.
عشایر یک شیوه زندگی است که شیرینیهای خاص خودش رو بلحاظ مواجهه با آرامش و پاکی طبیعت داره و سختی های خاص خودش رو داره این جمعیت به آن شیوه زندگی عادت کرده، حالا ما یک شیوه زندگی شهری و روستایی داریم که از خدمات و منافع خاصی استفاده می کنند و از طرفی اینها هم با محدودیتها و ومشکلات خاص خودشان روبرو هستند. در واقع باید دید که اگر این جامعه عشایر تمایل دارند به همان شیوه زندگی کنند آنها به عنوان جامعه مستقل در آن مسیر حمایت نموده تا از منافع ملی بهره مند شوند.
دکتر عظیمی:
در کارگاه مطالبی مطرح شد که دلالت بر ناپایداری مراتع و صدمه عشایر به مراتع داشت؛ چه در اثر رقابتهای بین خودشون چه در اثر رقابت با روستاها. در واقع فرض آنها این بود که با حضور دام عشایر و یا روستاییان، مراتع بهشدت ضعیف شده و مراتع مرغوب ما وسعتش کاهش و مراتع نامرغوب افزایش پیدا کرده که این وضعیت هم باعث تضعیف و مخاطره معیشت عشایر شده و هم باعث ناپایداری طبیعت و مراتع شده. لذا این وضعیت مستمسک پیشنهاد و اقدام به یکجا نشینی عشایر قرارگرفته است. همچنین برخی معتقدند که حاکمیت نباید نگاه استثمارگرانه به عشایر داشته باشد و بنا به مزیت حفظ امنیت کشور و تولید گوشت و فرآورده های جانبی آنها را از یکجانشینی و بهره مندی از خدمات و آسایش رفاه منع کند. معتقدند نباید رفاهی که یک زن و نوجوان در زندگی شهری دارد را از عشایر گرفت. بلکه باید کمک کرد تا عشایر بهصورت تدریجی عادت کنند تا یکجانشین شوند. لذا دو نگاه متفاوت وجود دارد. آیا می توان بین این دو نگاه یا دو حالت را جمع کرد؟ که هم الگوی زندگی عشایر متناسب با انگیزه و خواست آنها دنبال شود و هم از منافع ملی بهره مند شوند.
دکتر پالوج:
یکی از عوامل مهم برای حفظ مراتع ، دادن شناسنامه و هویت به قلمرو مرتع و دادن پروانه بهره برداری به عشایر آنها را در برابر تعرض به حقوقشون حمایت کنیم که وارد رقابت منفی با دیگران نشوند. در این زمینه ای فراهم می شود که عشایر بر اساس دانش و تجربه بومی خود و بر اساس میزان ظرفیت مرتع دامگذاری میکند. در باره کارکرد پدافند غیرعامل و حفظ امنیت ما نمیگوییم که عشایر به جای سرباز کشور این کار را انجام بدهد اما حضور عشایر عملاً خدمت بی منت به امنیت کشور است.
مطلب مهم دیگری که در باره تایید و رد یکجانشینی هست، این هست که ما نمیتوانیم جای عشایر تصمیم بگیریم و یا زندگی کنیم. او می خواهد زندگی کند. دوم اینکه دولتها چقدر توانسته اند برای عشایر یکجانشین شده و یا روستاییان شغل و رفاه ایجاد کنند!؟ چقدر از اینها آمدن و حاشیه نشین شهرها شدن؟ چقدر حاشیه نشینی بر گرده دولت فشار آورده و دولت بایستی برای آن هزینه کند؟ ما نمیتونیم بگیم این فرد عشایر باشد یا روستایی یا شهری. اما اگر مسیر یکجانشینی را انتخاب کرد باید بتوانیم او را تامین کنیم و اگر عشایری را انتخاب کرد هم او را حمایت کنیم.
دکتر عظیمی
پس بنا به سؤال مطرح شده در باره عامل کلیدی، اولاً ویژگی تحرک و کوچ نشینی در الگوی زندگی عشایر باید به عنوان یک عامل مهم در کنار سایر عوامل مطرح شده قبلی منظور شود. دوم اینکه گزینه های کوچ نشینی یا یکجا نشینی عشایر انتخابهایی هستند که باید در قالب یک پذیرش و توافق اجتماعی حمایت و یا هدایت شوند. بهتر است در قالب یک نگاه تمدنی دید کدام مسیر می تواند هم برای جامعه عشایری کوچ رو و هم برای جامعه مفیدترین حالت خواهد بود. ضمن اینکه تلاش می کنیم تا این موضوع را در قالب سناریوهای متفاوت بررسی نموده، بهترین سناریو را انتخاب نماییم.
دکتر پالوج
دولت که نمی تواند بجای عشایر زندگی کند ؛ چه بسا عشیره های کوچنده از این زندگی لذت هم ببرند. مطلوبشان هم همان باشد. برود از ارتفاعات بالا برود با سختی آب و غذا تهیه کند و اطراق کند و زندگی کند و حرکت کند. به عنوان مثال می تونیم مقایسه کنیم یک پرنده ای در قفس که همه آب و غذای آن آماده باشد با یک پرنده ای که حاضر هست در سختی تأمین آب و غذا باشد ولی در طبیعت آزاد باشد. شاخصه های رفاه و رضایت از زندگی نسبی بوده و بین جامعه عشایری و جوامع یکجانشین روستایی و یا شهری متفاوت است. روندهای تاریخی از سرشماری سال ۱۳۶۶ نشان می دهد که علی رغم همه مشکلاتی که داشته اند با چالشها و مواهب طبیعت از گوسفند، بره ، اسب و متعلقات آنها زندگی کرده اند. طی سه دهه گذشته طرحهای یکجانشینی چه اجباری چه داوطلبانه اجرا شده و علی رغم همه عوامل محیطی بازدارنده ، هنوز این نحوه زندگی ادامه دارد و از همه مهمتر اینکه بطور نسبی رضایت هم دارند.
عشایر کشور ورای فراز و فرودها و رسیدگی ها و محرومیتها، در حین اینکه به آیین های بومی و قلمرو سرزمینی و آبا و اجدادی و مناطقی که در آن متولد شدن و رشد کردند و روحشان در آن آزاد میشود، در عین حال با جامعه شهری و روستایی هم ارتباط دارند، از برخی فناوریها و خدمات ملی و منطقه ای هم بهره هم می برند و این منافاتی با زندگی کوچ نشینی شان ندارد. اولا باید پدیده جامعه عشایری را به عنوان یک واقعیت پذیرفت و دوم اینکه حقوق جامعه عشایری را که خدمات و ارزشهای متعددی هم دارند را محترم شمرد. فلذا دولت نمیتواند جای جوامع عشایری زندگی کند و یا جای آنها تصمیم بگیرد، در این مسیر ، پذیرش و رضایتمندی عشایر علی رغم همه مشکلات و چالشهایی که دارند مهم هست. مگر زندگی شهری چالش و مشکل ندارد؟ مگر زندگی روستایی چالش و مشکل ندارد؟
دکتر عظیمی
جمع بندی اینکه عامل مهم دیگری در کنار عوامل قبلی شناخته شد و آن رضایت خود جامعه عشایر کوچ رو برای ادامه کوچ یا اسکان هست. یعنی استمرار کوچ روی عشایر مشروط به اینکه درآمد و رفاه نسبی و مناسب حاصل از دامداری را داشته باشند و این عوامل همراه با پایداری منابع طبیعی و مراتع باشد ؛ می تواند به عنوان یک عامل کلیدی منظور شود.
با تشکر از همراهی جنابعالی در ادامه با انتشار این مصاحبه از دیگر فعالان اجتماعی عشایر می خواهیم که ما را در جهت تکمیل و اصلاح یافته ها یاری کنند.
____________________________________________
توجه: حق انتشار برای پیشگامان آینده روستاکشاورزی و منابع طبیعی محفوظ است، نقل محتوا با ذکر منبع بلا اشکال می باشد.