مصاحبه با یکی از کارشناسان ارشد سازمان امور عشایر – با موضوع: شناسایی عامل کلیدی در مسیر سناریو نگاری جامعه عشایری- تاریخ: 28 شهریور 1403
بسم الله الرحمن الرحیم
عظیمی:
عرض سلام خدمت جنابعالی ؛ روش کلی مطالعه اینگونه است که تلاش می کنیم با بررسیهای مستندات علمی و مصاحبه کارشناسی (آشکار / گمنام) با صاحبنظران موضوع نسبت به شناخت عامل کلیدی و شناخت پیشرانهای موثر بر آن عمل کنیم. گمنام بودن یکی از ویژگیهای مطالعه برای امکان طرح موضوع توسط افرادی است که بخواهند بدون تحت الشعاع قرارگرفتن با دیگر اشخاص حقیقی و حقوقی، دانسته های خود را آزادانه ارایه نمایند. عامل کلیدی یک متغیر یا مجموعه ای از متغیرهایی (مؤلفه) است که سازمان امور عشایر به نمایندگی از حاکمیت می خواد با تمرکز بر آن طی چند سال آینده ( 5 سال/ 10 سال / 40 سال سال) اقدامات خود را تنظیم نماید. پیشرانها در واقع مولفه هایی هستند که بیرون از کنترل سازمان امور عشایر بر عامل کلیدی تاثیر می گذارند. در این خصوص در مرحله طرح پژوهش یک طرح اولیه از عامل کلیدی و پیشرانها را ارایه نموده ام که قاعدتا باید در ادامه اصلاح و تکمیل شود.
از آنجا که روش شناسی مطالعه مبتنی بر آینده نگاری یکپارچه است، در کنار اهداف اختصاصی مطالعه که مبنی بر ارایه سناریوهای آینده است امیدواریم به اهداف ضمنی خود که شامل فرآیندی ( از جمله وفاق و اجماع ذی نفعان) دستیابی داشته باشیم. لذا در مرحله ابتدایی با حمایت ارزشمند تشکل مردمی و اندیشه ورز «پیشگامان آینده» تلاش کردیم که فضای تفکر جمعی را ایجاد کنیم. به این گونه که با تشکیل یک کارگاه در فضای مجازی و دعوت از فعالان و نمایندگان کلیدی جامعه عشایر از دولت، مجلس، دانشگاه و نهادهای مدنی؛ تلاش می کنیم نتایج یافته ها را با آنها به اشتراک بگذاریم. در این مرحله روی روش شناخت محیطی تمرکز داریم و تلاش می کنیم با ابزار STEEPLED که یک گام مهم برای کشف سناریوهای آینده است ، کار را دنبال کنیم.
به عنوان مثال وضعیت اقلیم، منابع آب و خاک و دیگر موضوعات زیست محیطی یکی از پیشرانهای مهم هستند. روند تحولات علم و فناوری، اقتصاد کلان، مسائل اجتماعی دیگری مثل جمعیت، آموزش، بهداشت، ارزش های فرهنگی ملی، قوانین و ساختار مدیریت جامعه عشایری از دیگر پیشرانهای مهم هستند است. همانگونه مستحضرید در بند الف ماده 51 برنامه هفتم پیشرفت کشور موضوع ادغام سازمان امور عشایر مطرح شده که یک پیشران نهادی و مدیریتی است. هر نوع تصمیم و اقدام در رابطه با ادغام سازمان امور عشایر، در آینده جامعه عشایر و خدماتی که باید به جامعه عشایر داده شود را و مدیریت جامعه عشایری را تحت الشعاع قرار می دهد.
علی ایحال همانطور که عرض کردم بنا به برداشتهای اولیه، مولفه «پایداری تمدنی عشایر» را به عنوان عامل کلیدی پیشنهاد شده بود و پیرو گفتگوهای قبلی (شهریور۱۴۰۳) و (شهریور۱۴۰۳) در باره شناخت ابعاد این عامل کلیدی، چهار بعد مهم آن را باز نمودیم:
اما در خلال کارگاه، گزاره و فرضیهی متفاوتی از سوی برخی شرکت کنندگان مطرح شد، که با توجه به تغییرات و تحولات شدید جامعه عشایر طی دهه های گذشته، پذیرش مؤلفه «پایداری تمدنی عشایر» به عنوان یک عامل کلیدی موضوعیت ندارد و لذا بحث ما با یک موضوع چالشی جدی روبرو شده است. اینکه آیا اصلاً جامعه عشایر باید در افق آینده به همین شکلی که تا الان به عنوان کوچنده بوده اند، به همین شکل ادامه زندگی بدهند و حاکمیت هم به اونها خدمات ارائه بدهد، یا باید مسیر یکجا نشینی را انتخاب کرد؟ آیا می توان مسیر دیگری برای جامعه عشایر باز کرد؟ طبیعتاً باید برای هر کدام از این انتخابها ادله ای مناسب اقامه کرد. بنظر می رسد در این مقطع باید به بررسی معیارهای انتخاب کوچ نشینی و یکجا نشینی از نگاه ذی نفعان موضوع پرداخت. به نظر شما چه دلایلی برای دفاع از ادامه کوچ نشینی و یکجا نشینی عشایر وجود دارد؟ آیا می توان میان این دو، انتخاب دیگری یافت؟ از آنجا که این مرحله از مطالعه، برای اشباع نظری هنوز احتیاج به بحث دارد، خدمت شما رسیدیم.
Nomad-Gov3: (برای گمنام ماندن مصاحبه شونده ، از کلمات اختصاری استفاده شده است)
من مقدمه ای راجع به جامعه عشایری و ساختار جامعه عشایری و الگوی زیست و معیشت آنها مطرح می کنم. می توان جامعه ایران رو بر اساس الگوی زیست و معیشت را به شهری، روستایی و عشایری تقسیم کرد که این بخش از جامعه به دلیل فعال بودنشان حقوق اساسی فردی و جمعی خود را دارند. ویژگی اصلی جامعه عشایری دو چیز است: اینکه معیشتشان مبتنی بر دامداری است و اینکه متحرک هستند. در عین حالی که مشابهت هایی بین دامداران متحرک روستایی و دامداران عشایر هست اما بین زندگی روستایی و عشایری افتراق هایی وجود دارد. نظام دامدار روستایی مبتنی بر مزرعهای-مرتعی است اما نظام دامداری عشایر مرتعی-پسچری است. نظام مزرعه ای هم دو حالت دارد؛ یکی « ویژه چرای دامی هست» و دیگری «ویژه ذخیره کردن برای دام» برای زمستان است؛ که می تواند براساس شاخصها و آمار آنها را جداگانه توصیف نمود و از نظر بررسی هزینه فایده تامین علوفه دامی قابل توجه است. علاوه بر آن یک سری عوامل اجتماعی فرهنگی دیگر هم مثل ساختار ایلی و سبک زندگی و لباس و مراسمات و موارد دیگر است که کمابیش زندگی عشایر رو از روستاییان و مشخصا دامداران متحرک روستایی جدا میکند. علی ایحال عشایر الگوی زیست متفاوتی از روستاییان دارند که با توجه به حضور و معیشتشان در مناطق مختلف کشور دارای حقوقی هستند که حاکمیت نسبت به آنها وظیفه دارد.
الگوی زیست عشایری ما از تلفیق الگوی معیشتی نظام ترکی عربی شکل گرفته که عقبه آن هم به دوره مادها باز می گردد. نظامهای اجتماعی عشایر متشکل از ایل، طایفه و تیره بوده و سلسله مراتب سیاسی و حکمرانی اختصاصی عشایری وجود داشته که مبتنی بر فضای جغرافیایی تحت عناوینی چون : دمان، نمان، دهیو و زنتو شکل گرفته بود؛ مثل سطوح آبادی، دهستان، بخش، شهرستان و استان فعلی. آن ساختار سیاسی طی قرون متمادی و بویژه از دهه 40 به بعد براساس تحولات شدید ساختار شکن اقتصادی اجتماعی از بین رفته است. جامعه عشایر با انطباق پذیری سازگارانه با تحولات ملی همراه شده و تغییرات را پذیرفته اند. این فرض که جامعه عشایری ، اجتماعی تافته جدا بافته از دیگر ابعاد جامعه باشند اشتباه است، بلکه هم در روابط درون جامعه ای و هم برون جامعه ای با تغییرات محیطی همراه شده اند. عشایر یک جامعه دور افتاده نیست، بلکه با تغییرات مثبت و منفی محیطی انطباق پذیری داشته اند.
پیشرانها و فرآیندهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، علم و فناوری جامعه ایران سه نوع تغییرات را در جامعه عشایر بدنبال داشته است: در برخی ابعاد منجر به هم افزایی، پیشرفت و تکامل، در برخی ابعاد منجر به فروپاشی نظامات گذشته شده و در برخی جهات، ارزشهای بنیادین خود را حفظ کرده و همچنان ثابت مانده اند. بنابراین نظامات و ارزشها و شیوه های معیشت جامعه عشایر طی قرون و سالهای متمادی در برخی زمینه ها دچار فروپاشی شده، در برخی زمینه ها تغییر یافته و در برخی زمینه ها ویژگیهای خود را نگه داشته اند. بطور مثال با ورود اسلام به ایران، با تغییر نظامهای حکومتی طی قرون متمادی تا دوران قاجار ، پهلوی و انقلاب اسلامی ؛ ارزشها و روشهای گوناگونی برای حکمرانی بکار رفته است. جامعه ایران و به تبع آن جامعه عشایر تداوم یافته است در برخی موارد دچار ریزش می شود، در برخی موارد رویش شده است و در برخی موارد دست نخورده مانده است. عشایر هم همین گونه هستند.
در حال حاضر جامعه عشایر تبدیل به چند تیره و رگه شده اند و پیچیدگی زیادی پیداکرده اند اما در سطح ملی یک وجوه مشترکی دارند. در حال حاضر چیزی از نظام سابق در جامعه عشایری باقی نمانده و کوچ روی آنها بیشتر در قالب حرکت خانوادگی است. الگوی معیشت این جامعه در فرآیند بهسازی و نوسازی انطباق پذیری یافته، از فناوریهای روز مانند وسایل ارتباطی ، رسانه ای، حمل و نقل، انرژی خورشیدی و غیره استفاده می کنند با جامعه روستایی و شهری تبادلات اجتماعی اقتصادی متعددی دارند اما هنوز ویژگی های اختصاصی خود را برای زندگی در مسیر طبیعت حفظ کرده اند، همانطور که گفتم یکی از ویژگیهای اصلی عشایر انطباق پذیری با شرایط محیطی است.
کشور ایران از نظر اقلیمی و جغرافیایی یک فلات است یعنی یک سرزمینی هستیم که نسبت به اطراف بالاتر هستیم. یکی از مزیت های نسبی بهره برداری از منابع طبیعی در ایران، به ویژه از علفهای خودروی آن، همین نظام بهره برداری به شیوه عشایری هست. یعنی بهرهبرداری همراه با حرکت در سرزمین در امتداد اقلیم و آب، برخلاف دیگر اشکال معیشت روستایی و شهری یک زندگی سازگار با شرایط اقلیمی است. مثلاً عشایر چهارمحال و بختیاری قبل از زمستان یا حتی شروع پاییز در امتداد تغییر فصل به تدریج خودشون رو به کنار رودخانه بازوفت در خوزستان میرسونند تا دامهایشان متناسب با مواهب طبیعت بهره مند شوند. همیشه جایی هستن که باندازه کافی علف ذخیره دارند. اینها در گذشته علف ذخیره نمی کردند اما الان به دلیل وجود زیرساختها و تکنولوژی لازم، مسیر حرکت و سکونت خود را بگونه ای انتخاب می کنند که برای دامهایش علف وجود داشته باشد. این یک راهبرد معیشتی عالی برای سازگاری با شرایط محیطی است. البته الان با توجه به تغییر شرایط زندگی عشایر و اینکه آنها آموخته اند که به ذخیره علوفه بپردازند؛ در برخی مناطق عشایری که مرتع و میان بندشان از بین رفته شرکت تعاونیهای ما شروع کرده اند به توزیع علوفه، و آنها هم برای زمستانشان علوفه ذخیره می کنند.
علی رغم همه تغییرات پیش آمده، زندگی کوچ رو عشایر یک واقعیت سیاسی اجتماعی اقتصادی است که آنها متناسب با تغییرات اقلیمی به صورت متحرک (نه کاملاً و تماماً متحرک) زندگی می کنند. در هر صورت شیوه معیشت عشایر متکی به کوچ است و این صرفاً به دلیل وضعیت مرتع هم نیست. در واقع ما در حال حاضر سه گروه کوچ رو در کشور داریم: عشایر، دامداران متحرک روستایی و کولیها.
برای اینکه ما بتونیم سناریوهای آینده را ترسیم کنیم نیازمند اطلاعات دقیق هستیم. داده هایی که وضعیت معیشت کل عشایر کشور داریم ضعیف هست. ولی بنا به تجربه می توانیم یک سری گزاره هایی رو در نظر بگیریم. در حال حاضر متوسط دام یک خانواده عشایر کشور 113 رأس دام هست. اگر بنا به معیار ارایه شده توسط بررسی آقای دکتر ارزانی؛ مقیاس اقتصادی دامداری را تعداد 1200 رأس بپذیریم؛ در حالیکه برخی از خانوارهای عشایر با 50-20 رأس دام دارند و از خوزستان تا سیستان و بلوچستان را طی می کنند. چه توجیه اقتصادی وجود دارد؟ بنظر میرسد برخی از اینها جایگزینی ندارند سرمایهای ندارند که یک جا بنشینند و زندگی کنند. بنظر بنده زندگی عشایری به چند دلیل ظرفیت ادامه خود را طی دهه های آینده خواهد داشت: 1- عشایر یک گروه اجتماعی با ویژگیهای مشترک هستند که در ییلاق و قشلاق دارای قلمرو هستند. 2- داشتن قلمرویی که یا به لحاظ عرف یا به لحاظ قانونی مورد تأیید سازمان منابع طبیعی هم هست ارزش دارد؛ و براساس آن پروانه چرای مرتع هم دارند. 3- در این شرایط، عشایر که حدود 70 درصد از علوفه و تغذیه دام خود را از مراتع تامین می کنند؛ تا هفتاد درصد برای تغذیه دام خود هزینه پرداخت نمی کند و این باعث شده که نظام دامداری عشایر صرفه اقتصادی نسبی داشته باشد. لذا ضرورت نگهداری قلمرو به علاوه استفاده از علوفه مرتعی نسبتاً رایگان آن بابت چرای دام؛ از جمله عواملی هستند که آنها را به ادامه زندگی کوچ رو واداشته است. 4- بیش از 90 درصد کودکان که وارد آموزش عمومی میشوند اما به دلیل نبود امکان ادامه تحصیل در سطوح بالاتر بشدت ریزش می کنند و ناچاراً با زندگی خانوادگی خود همراه میشوند. 5- علقه های تاریخی سرزمینی بویژه در نسل میانسال در استمرار این نوع زندگی مؤثرند. 6- وجود زیرساختهای تسهیل کننده زندگی کوچ نشینی .
باید بدانیم که آینده جامعه عشایر به عنوان یک واقعیت اجتماعی که الگوی معیشت متفاوت دارند، جامعه ای با هویت فرهنگی، منطقه زندگی، با زیربناها و زیرساختهای اختصاصی و با قلمرو زندگی را دارند، چگونه خواهد بود؟
عظیمی:
بنابراین مجموعه ای از عوامل اقتصادی، اجتماعی و اقلیمی؛ با درجاتی از تأثیرگذاری، چه مثبت و چه منفی، چه کم و چه زیاد؛ دست به دست هم داده اند تا استمرار زندگی کوچ نشینی در سطح کمی و کیفی کنونی عینیت و وجود داشته باشد. اشاره کردید، عواملی که انگیزه اصلی عشایر برای استمرار زندگی کوچ رو دارند عبارتند از : داشتن قلمرو ، داشتن مجوز چرا از مراتع، امکان بهره برداری از علوفه ارزان از مراتع برای کسب درآمد از ناحیه پرورش و تولید دام، علقه نسبت به هنجارهای قومی-تاریخی، حمایتها و خدمات دولتی برای حمایت از زندگی کوچ رو در سازمان امور عشایر و یا سایر دستگاههای دولتی؛ عوامل ایجابی و مثبت هستند. برخی عوامل دیگر هم هستند که نوع زندگی فعلی را به نسل آینده دیکته میکند و به عبارتی چاره ای ندارند که گزینه بهتری را انتخاب کنند. با تشکر از نقطه نظرات شما که به عنوان نماینده دولتی به موضوع پرداختید. اما باید در این مطالعه از زاویه نگاه خود عشایر و نمایندگان مردمی آنها هم به موضوع بپردازیم، که چه انگیزه های عمده ای برای استمرار کوچ نشینی دارند؟
Nomad-Gov3:
تاکنون یک مطالعه دقیق برای نظرسنجی از عشایر انجام نگرفته است. اما پاسخی که اجمالاً می توانم بر اساس نتایج سرشماری عشایر سال 1387 بدهم این است که بالای 80 درصد نظرداده اند که : «اگر شرایط اسکان مناسب فراهم باشد داوطلب اسکان هستند». حالا اینکه نحوه طرح سؤال چگونه بوده بماند که ممکن است بگونه ای طرح سؤال شده باشد که پاسخگو تمایل بیشتری به پاسخ اسکان داشته باشد. بنا به آمار بالای 80 درصد از عشایر ما نیمه کوچنده هستند و لذا بیگانه از یکجا نشینی نیستند. البته باید تعریف عشایر کوچنده ، نیمه کوچنده، رمهگردان و ساکن را بدانیم. باید به این موضوع توجه داشته باشیم که الگوی معیشت عشایر در هر منطقه متناسب با اقلیم و طبیعت و اجتماع محیطی آنها شکل گرفته و پیش میرود، عشایر خراسان جنوبی با عشایر اردبیل و فارس تفاوتهای خاصی دارند. در مجموع شما نیاز دارید تا مبانی نظری خود را بر اساس منابع معتبر تقویت کنید.
عظیمی:
در مجموع تاکنون با توجه به دیدگاههای مطرح شده ، هم ابهاماتی در باره ادامه زندگی کوچ رو عشایر و مطرح شده و هم دلایلی برای ادامه آن مطرح شده است؛ لذا ما با دو سؤال اساسی برای تصمیمگیری مواجهیم:
در حالیکه پاسخ به دو سؤال فوق بسیار مهم و مبسوط خواهد بود، اجمالاً شواهدی وجود دارد که نشان می دهد: اول، ساکن شدن عشایر لزوماً منجر به بهبود وضعیت زندگی همه عشایر نشده و دوم، دلایلی برای ادامه زندگی کوچ رو وجود دارد و می توان تحت شرایطی شرایط زندگی عشایر کوچ رو را بهبود بخشید.
بنابراین برخلاف فرضیه ی « ادامه زندگی کوچ رو عشایر امکان پذیر نیست» بنظر میرسد مؤلفه «پایداری تمدنی عشایر» به عنوان یک عامل کلیدی می تواند موضوعیت داشته باشد.
با تشکر از همراهی جنابعالی در ادامه با انتشار این مصاحبه از دیگر فعالان اجتماعی عشایر می خواهیم که ما را در جهت تکمیل و اصلاح یافته ها یاری کنند.
____________________________________
توجه : حق انتشار برای پیشگامان آینده روستاکشاورزی و منابع طبیعی محفوظ بوده بهره برداری با ذکر منبع بلامانع است.